جدول جو
جدول جو

معنی صناعت ور - جستجوی لغت در جدول جو

صناعت ور
(صِ عَ وَ)
پیشه ور. هنرمند. آنکه صنعتی داند: و از هر جنس صناعتوران که اندر لشکر به کار آیند مهیا کرد. (تاریخ بخارا ص 84). رجوع به صناعت و صنعت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طاعت ور
تصویر طاعت ور
طاعت پیشه،
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاعت ور
تصویر طاعت ور
((~. وَ))
فرمانبردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
صناعيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
Industrialist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
industriel
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
промышленник
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
תַּעֲשִׂיָן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
صنعت کار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
শিল্পপতি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
นักอุตสาหกรรม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
mtengenezaji wa viwanda
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
sanayici
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
産業家
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
工业家
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
industrialis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
산업가
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
Industrieller
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
औद्योगिकतावादी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
industrialista
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
industriale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
industrialista
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
przemysłowiec
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
промисловець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از صنعت گر
تصویر صنعت گر
industrieel
دیکشنری فارسی به هلندی